راز دل من

خدایا اینجا خیلی راحتر میشه باهات حرف زد. خدای مهربونی ها بعضی وقت ها داغون می شم از این همه فکرو خیال ویرون می شم. چاره ای نیست خوب می دونم،اما دلم یه حالیه. خدای مهربونی ها یادم بکن مثل یاون لحظه های شاد. خدای خوب و ناز من هنوز یه بچه ام من. عجب به رسم زمونه لحظه هاش زود میگیره عجب به روزگار ما رنگ ساده نمی بینه.دنیای رنگی رنگی پر از خیال و فکری هیچ آدمی آسوده نفس چرا نمی زنه. آهای آهای آی آدما بی خیال زمونه دنیا داره تموم میشه توی خودش ما رو مثل ماهی داره یکی یکی بدون اینکه بدونیم یا ببینیم با یه عالمه خیال داره قورت می ده. خدای مهربون من به همه آدما بده یه حال خوش ای روزا ، دوست ندارم حال کسی خراب بشه دوست ندارم حالمون خراب کنه، من می دونم همه ی ما خوب هستیم اماچرا این همه فقط به فکر خود هستیم. کاش می دونستیم کسی توی نزدیکی ما داره برای ما جون میده کاش می دونستیم یکی داره توی یه شهر غریب با یاد ما پیر میشه. هر چی بگم بازم کمه حرف بری ل تنگ خیلی زیاد اما پر از درد و غمه.فقط ازت می خوام خدا دعا کنی برای ماراه دعا رو همه دیگه از یاد برده ایم پس تو رو اون خداییت دعا بکن به حالمان  شاید که روزی برسه تموم غصه ها برن توی دل این آدما فقط سفیدی رنگ بشه. ببخش خدای مهربونم که این کارم از تو می خوام .کارت زیاده می دونم اما تورو به خدایی این بارم برام نه نیار. مدیون تو هستم می دونم حتی اگه من بمیرم.